
بروزرسانی: 01 تیر 1404
وداع با ارغوان | موسیقی ما

وداع با ارغوان
\xa0
پیش از آغاز مراسم در تالار وحدت، پیکر ابتهاج به خانه ارغوان رفته تا او برای آخرین بار با درخت ارغوان محبوبش وداع گوید. در همان جا نیز آیت الله مصطفی محقق داماد نماز را بر پیکر «سایه» اقامه کرد.
فرزند ابتهاج بیان کرد: «درست است که جسم او به خاک سپرده می شود اما با شعرش در این سرزمین می ماند. پدر من انسان شریفی بود و تا آخرین لحظه که حتی در بیمارستان صحبت می کرد تمام فکرش مردم ایران بود و غم و شادی آن ها بود و همیشه عشق مردم ایران را\xa0 در دل داشت. سایه پیامش را با شعرش منتقل کرده و هیچ پیام و حرف اضافه ای به غیر از آن نگفته است. او با شعرش، مهرش به ایران، فرهنگ و هویت آن را حفظ کرد. امروز ما همه وارث گفته هایش هستیم، امیدوارم در شعرش تعمق کنیم و فقط با خواندن، از آن نگذریم. در شعر او به غیر از مهر، دوستی و حرمت این خاک را نگه داشتن چیزی بیشتری نگفته است.»
\xa0
دختر هوشنگ ابتهاج ادامه داد: «پدرم همیشه می گفت که می خواهم به رشت برگردم، به جایی که به مردم آن تعلق دارم. او همیشه می گفت مردم آن کسی را که با صداقت حرف می زند را می فهمند و امروز مردم ایران با هر سلیقه ای این سخن او را پاسخ دادند. سایه اگرچه در زندگی خود سختی کشید اما تلخ نشد و امید را به ما بخشید و ما با این امید زندگی کردیم.»
\xa0
او در ادامه خطاب به مردم گفت: این امانت ( پیکر پدرش) را از ما بگیرید، وقتی به آلمان برگردم این امکان را ندارم هر روز به سر این خاک بیایم اما امیدوارم شما همیشه با شعرش او را یاد کنید، چه بر سر مزارش که امیدوارم مزار شایسته ای باشد\xa0 و چه با شعرهایش.
\xa0
دیگر سخنران این مراسم احمد جلالی، استاد فلسفه و نماینده و سفیر پیشین ایران در یونسکو بود. او گفت: «بنده این افتخار را داشتم که در چند روز آخر زندگانی سایه در کلن همراهش باشم. تا زمانی که فرسودگی بدن اجازه می داد در آن حالت بیماری ای که به رفتن او انجامید، همچنان می شد سرحالش آورد و برق را به چشمان بیمارش انداخت. و من این حیله را می دانستم. می دانستم که اکر برای سایه شعر بخوانیم، جان می گیرد.»
\xa0
وی افزود: «سایه در نهم اوت فوت کرد و من پنجم اوت به نزدش رفتم و وقایع را نوشتم. به همراه یلدا به سراغش رفتیم. خواب بود اما یلدا بیدارش کرد و بعد از ابراز محبت من شروع به حرف زدن کردم که سایه جان این غزل را یادت هست؟ در حین خواندن غزل بودم که دیدم چشمانش شروع به درخشیدن کرد و به فکر فرو رفت. غزل این بود:
\xa0
شمعِ خود سوخته بزمِ غریبانه خویشم / غمِ بیگانه ندارم که پروانه خویشم
\xa0
من ازین دست نبودم، غلط آوردی ام اینجا / ببر ای بادِ پریشان! به سرِ خانه خویشم
\xa0
نه من آن میوه فروشم که به بازارِ تو کوشم / لاله دشتِ نهان داشته در دانه خویشم
\xa0
تو و آن رنجِ تمنا همه تشویشِ مبادا / من و این گنجِ دلِ خوش که به ویرانه خویشم
\xa0
قطره ای اشکم و افتاده ام از چشم تو امّا / گردن آویزِ غمِ عشقم و دُردانه خویشم
\xa0
هرگزم راه نزد ساغرِ زرّینِ حریفان / بسم این عیش که دُردی کشِ پیمانه خویشم
\xa0
هوشمندانِ جهان را غمِ سودای جهان بس / فارغ از سود و زیان با دلِ دیوانه خویشم
\xa0
سایه جان قصه چه پرسی که در آیینه چه دیدی / دیدم آن روی و از آن روست که جانانه خویشم
\xa0
جلالی اضافه کرد: سایه بعد از پایان غزل گفت که تمام این غزل زاییده یک مصرع حافظ است که گفت: بعد از این روی من و آینه وصل جمال. این یک مصرع را پرورش دادم و شد این غزل و من چقدر خوشحال شدم که همچنان با شعر فارسی و در بستر بیماری سایه از بزرگان ادب یاد می کرد و سخن می گفت و انرژی می ورزید و مدت سه ساعت با همان حال در بحث از شعر بود و اینکه چگونه این غزل از یک مصرح حافظ ساخته شد.»
\xa0
جلالی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به این نکته رگ خواب سایه صحبت از ظرافت های زبان فارسی بود، گفت: «به قول استاد شفیعی کدکنی که تالمات روحی شان اجازه نداد در این مجلس سخن بگویند، اگر صد سال شعر فارسی را در نظر بگیریم و غربال کنیم تا به دانه درشت ها برسیم قطعا سایه بین دو سه دانه درشت اصلی قرار دارد. بسیاری از غزل های سایه ساختنشان گاه تا چهار سال طول می کشید. چیزی به ذهنش می رسید و بیتی می گفت و همچنان با آن ور می رفت. غزل آینه در آینه مطلعش مژده بده مژده بده یار پسندید مرا است. اما شروع سرایشش این بیت نبوده است. او در سالی مهمان مومن قناعت بود در سمرقند و همان دوران نیز شعر سایه در جهان زبان فارسی و بسیار وسیع تر از مرزهای جغرافیای سیاسی شناخته می شد. در مهمانی از او خواست شد شعری بخواند. بعد شنونده سمرقندی آن چنان سر ذوق می آید که اجازه می گیرد تا گونه سایه را ببوسد. و بعد سایه در لحظه این بیت را می سراید که:
\xa0
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز / کان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا
\xa0
جلالی گفت: این بیت می آید و بعد آرام آرام تبدیل به غزل آینه در آینه می شود. اگر یک هسته بی طرف بیایند و ۱۰ نفر ادیب برجسته جهان را نام ببرند، قطعا پنج نفر از آنها ایرانی هستند و این به دلیل آن است که ایرانیان شعر را زندگی می کنند. سایه شخصا به من گفت که این همه مردم هستند که با شعر من زندگی می کنند اما من آنها را نمی شناسم و این سرمایه من است. یکبار همراه با دکتر شفیعی به شاهرود آمده بودند و جالب اینجا بود که بچه های دبیرستانی او را در خیابان دیدند و شناختند و نزدش رفتند و شعر خواندند.
\xa0
محمدرضا شفیعی کدکنی، بهمن فرمان آرا، ابراهیم اسماعیلی اراضی، محمدعلی مودب، سهیل محمودی، سیدمحمدعلی ابطحی، اسماعیل آذر ، علی دهباشی و...از چهره های حاضر در مراسم بودند.
\xa0
\xa0
منبع: https://www.musicema.com/node/406858
در مراسم مقابل تالار وحدت ، یلدا ابتهاج، دختر این شاعر، بر سن حاضر و حضورش با شعار درود بر سایه و تسلیت تسلیت حاضران همراه بود.
\xa0
او در سخنانی گفت: «سایه بالاخره به سرزمین خود بازگشت. خوشحالم که با همکاری وزارت ارشاد، سفارت ایران و همکاری مردم، این اتفاق رخ داد و من با برادرانم کیوان و کاوه توانستیم این مسأله را فراهم کنیم که امروز به وطن برگردد و با مشایعت شما راهی زادگاهش شود و فردا شنبه، پنجم شهریور ماه ار ساعت هشت صبح در باغ محتشم\xa0 به خاک سپرده شود. من این روز را هرگز تصور نداشتم و نمی دانستم چه پیش می آید اما اکنون همه ما اینجا در یک غم شریک هستیم، از جانب خودم به شما تسلیت می گویم. امیدوارم که این امانت را از ما بپذیرید و در این خاک حفظش کنید.»
مراسم وداع با «هوشنگ ابتهاج» صبح امروز برگزار شد