* حق ترانهسرا در ایران بیشتر از هر جای دنیا ضایع میشود*
*طی سالهای گذشته چهرههای زیادی از بین همکاران خودتان وارد عرصه خوانندگی شدهاند. برخی از آنها در توضیح دلیل ورودشان به این حوزه میگویند که به دنبال بیشتر دیده شدن بودند. زیرا در موسیقی فقط خواننده دیده میشود و نهایتا اسم ترانه سرا در کاور آثار ذکر میشود. شما هم این دلیل را مدنظر داشتید؟
به غیر از شهرت بیشتر، دلایل زیادی برای ورود به این عرصه داشتم و دارم. نمیخواهم شعاری صحبت کنم ولی نهایت شهرت چیست؟ بستگی دارد که آدم به چه چیز شهره شود. من به شهرت فکر نکردم ولی به این فکر کردم که حق ترانهسرا در ایران بیشتر از هر جای دنیا ضایع میشود. شاید برخی از دوستان بگویند که در سایر نقاط دنیا هم شرایط اینگونه است. اما با تحقیقی که من داشتم به این نتیجه رسیدم که شرایط دیگر کشورها در این زمینه اصلا با ایران قابل مقایسه نیست. در ایران نه تنها قوانین ارشاد به ترانه سرا اجازه نمیدهد که از حقوق بیشتری بهرهمند شود، بلکه خود دوستان هم کم لطفی میکنند. دوستان میگویند که ما یک ترانه گرفتیم و پول آن را پرداخت کردیم و هیچ کار دیگری لازم نیست انجام دهیم. ولی باید این نکته را در نظر داشت که از همان ترانه تا چند سال درآمد کسب میکنند. نوش جانشان باشد ولی به هر حال دوستان هم کم لطفی میکنند. یکی از بزرگترین دلایلی که برای شما ذکر کردم همان قضیه مخاطب و ارتباط با آنها بود و اینکه با حوزه خوانندگی غریبه نیستم. در سال 85 «بنیامین بهادری» در عرصه خوانندگی مطرح شد ولی او هم قبلا کار شعر انجام می داد . به خاطر دارم که در جشنواره ای هم برای شعر جایزه گرفته بود ولی در آن زمان با خوانندگی مطرح شد. مردم ما کلا نسبت به افرادی که از یک حرفه وارد حرفه دیگری میشوند حساسیت دارند. در حالی که شاخههای مختلف کارهای هنری با یکدیگر ارتباط زیادی دارند. مخصوصا من که ترانهسرا بودم و سالهای زیادی از عمرم در استودیو و کنار خوانندهها و آهنگسازان میگذرد وشاعر نبودم که فقط در جلسات شعر حضور داشته باشم. مثلا وقتی «محمدرضا گلزار»میخواند همه جبهه میگیرند .ولی او یک موزیسین بوده و «ایرج قادری» در یک کنسرت او را شناخته است. مردم پیشینه را نمیدانند و قضاوت می کنند .این حرفها را بیان نمیکنم که به نظرات مردم سمت و سو بدهم زیرا آنها به هرحال قضاوت خودشان را دارند . من هم جوابی نمیدهم و فقط در مسیری که فکر میکنم درست است حرکت خواهم کرد.
*اینکه درباره ارتباط شاخههای مختلف هنر صحبت میکنید درست است ولی در 90 درصد موارد زمانی که یک هنرمند فیلد کاری خود را عوض کرده شکست خورده است.
این حرف را قبول ندارم. زیرا حداقل پنج خواننده دهه چهل ما بازیگری را هم امتحان کرده و در آن موفق هم بودند و در همین نسل جدید هم طرفدار دارند. شاید افرادی که شکست خوردند تمام علاقه و تمرکز خود را در زمینه فعالیت جدید متمرکز نکردند.
*شاید آن پنج نفر جزو موارد خاص و نادر بودند. اما طی چند سال اخیر خوانندههای زیادی بازیگر شدند که اگر مورد نقد قرار نگرفته باشند، هیچ اتفاق جدیدی را هم رقم نزدند.
این به دلیل حساسیت مردم است. به عنوان مثال «مسعود امامی» یک شاعر بوده که خواننده شده و به نظر من خواننده خوبی است. من خودم خیلی از کارهای او را دوست دارم ولی اینکه مردم به اندازه خواننده ایکس به او توجه نمیکنند به دلیل ایراد مسعود امامی نیست. اگر بخواهیم موفقیت را فقط در توجه مردم خلاصه کنیم که حرف شما درست است. البته در این مقوله توجه برای من شاعر یا همکارانم یک استثنا وجود دارد. آن هم اینکه مگر قبلا به ما چقدر توجه میکردند که اکنون میزان آن کمتر شود. حتی اگر کمتر هم شود باز هم از دوران شاعری بیشتر خواهد بود.
*چندی پیش به من درباره ورودتان به عرصه خوانندگی گفتید. کمی مفصل تر در این زمینه توضیح دهید که چه شد تصمیم گرفتید به شکل جدی وارد عرصه خوانندگی شوید؟
شاعر و هر هنرمند دیگری به دنبال تریبون برای صحبت با مردم است. خوانندگی تریبون قوی است که تا کنون از آن استفاده کردهام ولی با صدای دوستان دیگر، هنوز هم این کار را میکنم و دوستانی هستند که با آنها در زمینه شعر همکاری دارم .اما دوست داشتم که خودم هم این عرصه را به نوعی امتحان کنم .از سوی دیگر شانس در موسیقی پاپ دخیل است و میخواستم که شانس خودم را امتحان کنم .تمایل داشتم تریبونی هرچند کوچکتر نسبت به تریبونهایی که قبلا داشتم را اختیار کنم و بتوانم یک سری از اشعار را که نمیتوانستم به خوانندهها بسپارم یا علاقهای نسبت به خواندن آنها نداشتند، بعد از اثبات خود در این عرصه اجرا کنم .نزدیک به دو سال و چهار ماه قبل تولید آلبوم خودم را شروع کردم و امیدوارم اتفاقات خوبی رخ دهد.
*برای رساندن حرفهای خود به گوش مخاطبان چرا همان روند قبل را دنبال نکردید؟ آیا شرایط به گونهای بود که دیگر چنین امکانی نداشتید؟
خیر. من از سال 83 یا 84 تصمیم به خوانندگی داشتم. حتی من در فیلم «سنتوری» و قطعه «من با تو خوشم» با «محسن چاوشی» همخوانی کردم. در سال 82 یک قطعه مشترک با محسن به نام «ابرای پاییزی» داشتم که بعدا او با تنظیم متفاوتی آن اثر را منتشر کرد. در همان سالها هم مشغول تست این فضا بودم. ولی به دلیل اینکه محسن در آنها سالها بیشتر نیاز به شعر داشت ترجیح دادم که روی خوانندگی متمرکز نشوم. الان یک مقدار اوضاع فرق کرده و دوباره آن دغدغهها به سراغ من آمده است. در ابتدا برایم دغدغه بودند ولی الان بیشتر علاقهمند شدهام. کَما اینکه میدانم فراز و نشیبهای این حوزه بسیار بیشتر از ترانهسرایی است و نظرات موافق و مخالف زیادی خواهم شنید. سعی میکنم موافقها را بیشتر و مخالفان را به موافقان نزدیک کنم. به طور کل این دغدغه از گذشته با من بوده و اینگونه نیست که ناگهان تصمیم گرفته باشم. همچنین بعضیها میگویند که کم کار شدهام ولی اتفاقا نسبت به گذشته پرکار هم شدهام. زیرا با خوانندگان زیادی در این سالها کار کردم شاید اغلب آنها را ندیده باشم. من با «پدرام کشتکار»، «بابک مافی» و «شهاب اکبری» به صورت مستقیم کار میکنم. این افراد با خوانندهها ارتباط دارند و به همین دلیل میگویم که کارهای زیادی انجام دادهام. اما به نوعی هم وقت آزاد بیشتری دارم زیرا از حدود چهار سال قبل فقط در زمینه ترانه فعالیت میکنم. پیش از آن در یک شرکت مشغول به کار بودم ولی از چهار سال قبل فقط شعر را دنبال کردم و به همین دلیل وقت بیشتری دارم.
* برخی از این ترانهسراهایی که در زمینه آموزش و تشکیل کلاس فعالیت میکنند خودشان مشکل وزن و قافیه دارند*
در بخش آخر گفتگو کمی هم درباره اوضاع این روزهای ترانه صحبت کنیم و به نظر شما اینکه میگویند در جامعه بیشتر از تعداد خوانندهها، ترانه سرا داریم خوب است؟
در این شهر مکانیکهای زیادی وجود دارد ولی وقتی ماشین شما احتیاج به تعمیر داشته باشد از دوست و آشنا سراغ یک مکانیک خوب را میگیرید. ترانه سرا شدن هم کاری ندارد. با تایپ دو کلمه در محل شغل خود در فضای مجازی مینویسند که ترانه سرا هستند و چند پازل از ترانههای دیگران جور میکنند و میگویند که خودمان این کار را نوشتهایم. حتی خوانندههایی که خودشان ترانهسرا هستند هم اکثرا همین کار را انجام میدهند. یعنی استنباط خود از آثار آقا و خانم ترانهسرا را کنار هم قرار میدهند و میگویند که خودمان نوشتیم. ما بیشتر از ده یا پانزده ترانهسرای واقعی در کشور نداریم که کار را درک کرده باشند و بدانند که چه کاری انجام میدهند. بقیه همگی فکر میکنند که شاعر و ترانهسرا هستند. مثلا میتوانیم یک میزگرد تخصصی تشکیل دهیم و آن افراد را رو به روی هرکسی که ادعای ترانه دارد بنشانیم. این روزها صفحات اجتماعی باعث شده که همه یک تریبون داشته باشند و بگویند ترانه سرا هستیم ولی اینگونه نیست.
*تقریبا تمامی این افرادی که شما مدنظر دارید و چندین ترانهسرای دیگر در زمینه آموزش هم به شکل جدی فعالیت میکنند. اما آیا واقعا همه آنها صلاحیت آموزش و تربیت افراد جدید را دارند؟
من در کلاسها و کارگاههای این افراد نیستم و نمیدانم چه اتفاقاتی رخ میدهد. من خودم کارگاه ترانه دارم و ادعا میکنم کسی که میخواهد الفبای شعر و ترانه را یاد بگیرد به او آموزش میدهم. اما برخی از این ترانهسراهایی که در زمینه آموزش و تشکیل کلاس فعالیت میکنند خودشان مشکل وزن و قافیه دارند. چون به دلیل اینکه فلان خواننده کار آنها را خوانده و معروف شده اند مشغول برگزاری کارگاه هستند. حتی حاضر هستم به همین افراد، وزن و قافیه را آموزش بدهم زیرا نیاز جدی دارند. خیلی بد است که اسم خیلی بزرگی دارند ولی هنوز قافیه را نمیشناسند. البته در کارگاهها و حتی کارگاه خودم هم اتفاق ویژهای رخ نمیدهد. ما فقط بخشهای قابل آموزش را بیان و تجربیاتی هم از سالهای کاری خودمان ارائه کنیم. یک ترانه سرا نمی تواند کسی را ترانه سرا کند. ما فقط میتوانیم وزن و قافیه را آموزش دهیم و بستگی به مطالعه و تلاش خود فرد دارد. البته آن ده پانزده نفری که نام میبرم شاید کارگاه هم نداشته باشند ولی با زیر و بم ترانه به خوبی آشنا هستند.
*پس یعنی این افراد مدنظر شما خارج از بازار هستند؟
خارج از بازار نیستند ولی متاسفانه برخی از ترانهسراها یک خواننده را پیدا کردهاند و اثری به او دادهاند و اتفاقا کار هم ناگهان گرفته و الان معروف شده اند. من از این لیست خودم چند برند مطرح را هم کنار میگذارم و برندبودن ملاک خوب بودن در این عرصه نیست.
*البته اهمیت بحث آموزش، نه فقط در بحث ترانه سرایی، بسیار زیاد است و حتی «شهیار قنبری» در مصاحبه ای که چندی پیش با سایت «موسیقی ما» داشت هم به این معضل و ضعف آن در کشور اشاره کرد. با توجه به اینکه گفته میشود کلام در موسیقی پاپ ایرانی اهمیت زیادی دارد اگر که یک تحول گسترده در حوزه ترانه و آموزش آن داشته باشیم میتوانیم مارکت را از این رکود خارج کنیم؟
من نمیدانم آقای قنبری در این مصاحبه به زمان خودشان هم اشاره کردند یا خیر و اینکه آیا آن زمان هم آموزش بوده است؟ من از آن افرادی نیستم که فقط بالای صفحه اجتماعی خودم عبارت ترانه سرا را نوشته باشم. من در کارهای اساتید و چهرههای قدیمی تحقیق کردهام. زمان ایشان هم آموزش درستی وجود نداشته ولی این عزیزان موفق شدهاند. باید آموزش را کنار بگذاریم. باید ببینیم که مردم چقدر برای یادگیری وقت میگذارند. زمانی که با نوشتن یک عبارت شاعر و ترانه سرا در محل شغل پروفایل خود دیگر فکر میکنند حرفهای این کار هستند میگویند که چه دلیلی دارد کتاب بخوانم. زمان ما هم آموزش دقیق و کاملی وجود نداشت ولی خودمان به دنبال مطالعه بررسی تکنیکها رفتیم.. خیلی از این یکی از دلایل رکودی که ذکر کردید به خود خوانندهها و انتخابهای سطحی که دارند باز میگردد دوستان از روی چشم و هم چشمی میگویند که فلانی با فلان ترانهسرا همکاری کرده پس من هم باید از او کار بگیرم.
*و کلام آخر؟
برخی از دوستان خواننده و موزیسین طی این چند وقت تصور داشتند که خوانندهشدن امیر ارجینی باعث میشود که همه ترانههای خوب را خودش بخواند. اما من به خیلیها اطمینان کردم و از آهنگسازان و ترانهسراها و تنظیمکنندههای مختلفی آثار گوناگون دریافت کردم. به این موضوع نگاه نکردم که آهنگساز یا تنظیم کننده بهترین کارها را برای خودش نگه میدارد. اما باید به همه دوستان خواننده این اطمینان را بدهم که آنقدر به شعر و ترانه علاقه دارم که فعلا بی خیالش نمیشوم! اگر روزی قرار باشد با هر خواننده دوباره کار مشترکی انجام دهم، ثابت میکنم بهترین آثارم را با آنها قسمت خواهم کرد. نهایتا این نکته را ذکر می کنم که به زودی اولین تک قطعه ای که با صدای خودم تولید کرده ام از طریق سایت «موسیقی ما» در اختیار مخاطبان قرار خواهد گرفت و امیدوارم که مورد توجه آنها واقع شود.